اقا مصطفی زنگ زدن

ساخت وبلاگ
ساعت حدودای چهار بود که میخاستم بعد از کارم بر م کلاس خیر سرم ترم یک و تموم میکردم و خیلی ام خونده بودم برای امتحان این ترم ... توی راه آقا مصطفی منو میبینن و از دعوایی که بینمون اتفاق افتاد نگم ولی دست روم بلند کرد و توی خیابون کتکم زد ... تا حالا اینقدر خودمو خوار و ضعیف احساس نکرده بودم ... نمیدونستم چیکار کنم توی اون خیابون خلوت توی اون ساعت به کی پناه ببرم ... گناه و یکی دیگه می کنه چوبشو من میخورم...از دردی که داشتم نمیدونستم چیکار کنم ... دل دردم از یه طرف امونمو بریده بود کتکای مصطفی ام از یه طرف ... یه روز خوش نداشتم... همه اینا تاوان داره ... به گرد بودن زمین اعتقاد دارم می گرده و می گرده یه روزی گریبانگیر خودت میشه اقا مصطفی ...به استادم پیام دادم نمیام سرکلاس ...الان استاده فکر می کنه درس نخوندم و امتحان و پیچوندم...اونقدر موقع پیام دادن مستأصل بودم اولش تایپ کردم لطفا کمکم کنید بعد  پشیمون شدم پاک کردم... الهی که زودتر این کلاسا تموم شن و توی امتحان اصلی گوته قبول شم و بر م از اینجا ...   اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

دیروز شروع ترم جدید بود ... وقتی سركلاس رفتم استاد خیلی ناراحت بود از اینكه امتحان رو شركت نكردم ...دیگه مجبورم شدم دلیل نرفتن سركلاس رو براش توضیح بدم ... كلی ناراحت شد و بعد كلاس یه امتحان ازم گرفت تا به اموزشگاه یه چیزی ارائه بده ... خوب دادم خودشم خیلی راضی بود ... یه نفس راحت كشیدم و خوشحال بودم

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

این چند وقت اصلا حس نوشتن نداشتم ... دیشب با كابوس وحشتناكی از خواب بیدار شدم ... همش جیغ می كشیدم و به مصطفی تو خوابم می گفتم منو نزن ... منو نزن ... منم چاقو میارم میزنمتا ... اونقدر گریه كردم از ترس كه چشمام ورم كرده ... هفته پیش پنج شنبه دقیقا دو روز بعد از سالگرد ازدواج من و مصطفی میگذشت كه اون زنیكه هرزه زنگ زد و پیام داد ... استارت ماجرا ولی خب حالش گرفته شد ... پنج شنبه كتكای وحشتناكی از مصطفی میخورم طوری كه لباسم پاره میشه بدنم زخم میشه گلوم به خونریزی می افته از شدت فشار زیادی كه به گلوم وارد می كنه ... اینم از شانس من ... یه ادم عقده ای روانی كه به خواسته هاش از طریق مصطفی نرسیده و می خواد حرص و نداشته هاشو از من در بیاره ... و یه مصطفی روانی كه دیگه كنترلی از خودش نداره و هر آن ممكنه اسیب جدی به من وارد كنه ... و هر دو غیرقابل پیش بینی ان ... خب حالا اون زنیكه هرزه روانی اسمش نسرین آرزو ایزده كه یه عقده ای بدبخته كه واقعا از خانواده بی فرهنگی امده كه به ادمای تقریبا با وضعیت مالی خوب میچسبه و اونارو میتیغه ... یه زن حدود چهل سال كه طعمه هاش ادمای از خودش جوون تر هستن كه راحت بتونه خرشون كنه و ازشون بتیغه ... و تا الان فهمیدم كه یك زن هرزه كاملا حسود هستش كه طاقت اینو نداره یه زنی رو ببینه مثل من كه همیشه خانوادش كنارشن ... از لحاظ مالی لنگ نمونده ... زنی كه از خودش همه چیز داره ... و بدتر از همه اینكه اولش فكر می كرد كه همسر من و تونسته به سمت خودش بكشونه تا منو طلاق بده ... ولی یه احمقیه كه فكر نمی كنه یه زن هرزه هر جایی رو كسی برای ازدواج نمی گیره برای چیز دیگه می خوان ... ادم هرزه تو دل و قلب یه مرد جا نداره ... و از همه بدتر از این داره میسوزه كه مصطفی هنوز دنبال منه ... البته چیزی كه برای من مهمه ... اینكه من اصلا دیگه مصطفی رو دوست ندارم و برای شده یه ادم غریبه ... ولی یه ادم تا چه حد می تونه بدبخت باشه ... تا كی این دوتا روانی می خوان ادامه بدن ... درسته كتك خوردم ... ولی من همیشه برنده بود ... اگه زندگی من یه میدون بازی بود ... من برنده بازی بودم توی همه چیز چون زودتر از همه از این بازی كثیف زدم بیرون ... اولش فكر می كردم بیشترین صدمه روحی رو خوردم ولی الان میبینم من روانی نشدم ولی اون زنیكه هرزه و با اون مصطفی هر دو با هم روانی شدن ... من هر روز بی وقفه راه پیشرفت تو هر زمینه ای رو برای خودم دارم میبینم و امید خودمو از دست ندادم و زود تونستم خودمو جمع جور كنم ولی ظاهرا این دوتا روانی از شدت حسادت نمیفهمن چیكار می كنن ... نتیجه : هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد هرزه نباشین . هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد به دنبال خراب كردن زندگی مردای متاهل نیفتین ... هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد مزاحم زن قبلی طرف نشین چون براتون دردرسر میشه ... هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد دوست پسرای قبلیتونو نفرستین در خونه زن سابق دوست پسرتون چون بدجوری گندكاری میشه و ازتون اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

امروز شكوفه تماس گرفته بود كه نتیجه ام ار مغزش و گردنشو بهش بگم كه متاسفانه دوتا از پلاكهای مغزیش به شدت فعال شده و چند تا ام غیرفعال اطراف مخچه ش وجود داره كه خیلی نگرانم كرده ... طفلی می گفت عمه هیچ چیزی رو از من مخفی نكن راستشو بهش گفتم و گفتم نباید بزاری بقیه پلاك ها فعال بشن ... ظاهرا باید بره شیمی درمانی ... تو این وضعیت بد كرونا بیماری شكوفه خیلی اعصابمو بهم ریخته چون ایمنی بدنش خیلی پایینه و الان چندماهه كه از خونه پاشو بیرون نگذاشته ...

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

پونزده ابان ماه تولدش بود سورپرایز شد اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

الان حدود دو هفته س كه به دكتر صابری محل نمیزارم ... نمی دونم این ادم چرا حد خودشو نمی دونه بیشعور چون داره با این و اون لاس میزنه فكر كرده منم مثل اون چند نفری ام كه به حرفاش گوش بدم و باهاش لاس بزنم ... مرتیكه بیشعور نامه به پزشك بیمار نوشته  بود و منشی بخش نامه رو به من نشون میده تا زیرش و مهر و امضا كنم و تاییدش كنم البته نامه به لاتین بود و منم از سر كنجكاوی چكش كردم حدس زدم كه یه جاهایی غلط املایی داره ولی بیخیالش شدم چون اصلا به من مربوط نبود كه بخوام تو كار یه پزشك دخالت كنم... از شانس بد دكتر صابری پزشك متخصص بیمار نامه رو با یه چند تا خط مشاوره پس میفرسته تا دكتر صابری بازبینی مجدد كنه ... كه از شانس دكتر بازم نامه زیر دست من میاد و من چكش می كنم  تمام غلط املایی داشت كه این غلط املایی بكل متن نامه رو عوض كرده بود اینبار خودم  به دكتر صابری پیام دادم و بهش گفتم اقای دكتر ر این باید اس جمع باشه نه اپاستروف اس ( s' ) این اس به معنی اس مالكیته با اس جمع زمین تا آسمون فرقشه و احساس می كنم معنی جمله به كل تغییر كرده و پزشك متخصص متوجه منظور شما نشده ... البته چند تا غلط دیگه ام داشته كه بجای هایپر،  هایت زده بود و كلا چرت و پرت  و بیشعور جلوی همه بازم می گه من گفتم اپاستروف اس ( s' ) لعنتی هستش و به شما ربطی نداره ... طفلی نمی دونست هركاری كنه بازم نامه باید از زیر دست من رد بشه و برای اینكه غرورش خرد نشه به منشی گفت نامه رو پس بفرست و من هیچ مشكلی نمیبینم ... منم از شدت عصبانیت بهش محل ندادم و رفتم. عصر دكتر مشایخی تماس گرفت گفت قضیه چیه دكترش با من تماس گرفته گفته اینطوریه منم عكس های سی تی اسكن بیمار رو برای بازبینی برای دكتر ارسال كردم  و عكس نامه رو برای دكتر مشایخی فرستادم ... بهش گفتم كه چی شده ... دكتر واقعا از سواد و علم دكتر صابری متعجب مونده بود و تاسف می خورد ... خلاصه اینكه یه نامه مشاوره دیگه دكتر مشایخی برای پزشك متخصص بیمار نوشت و تمام... الان دكتر صابری هر موقع میاد اینجا من اصلا بهش محل نمیزارم بارها خواسته با من حرف بزنه و پیام داده ... ولی دریغ از یه جواب ... اخرش به همكارم گفت شوهرش اینو چه جوری تحمل می كنه چقدر قهرهاش طولانیه و لوسه ... دیگه خبر نداره كه من كسی رو ندارم كه براش خودمو لوس كنم دكتر بیسواد بیشعور واقعا میون این  همه دكتر ایشون خیلی زبون نفهم تشریف دارن اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

از دیشب تا حالا حال بدی دارم احساس می كنم یكی داره خفم میكنه و راه نفس كشیدنمو بسته ... روی قلبم احساس سنگینی می كنم ... امرزو 6 آذره روز نحسی كه منو مصفطفی با هم دعوا كردیم و من از خونه زدم بیرون ... (هوا تاریك ، سرد ، بدون پوشیدن لباس مناسب و گرم بدون گوشی بدون كیف پول ... ) این روزها گذشت ولی خاطراتش فراموش نمیشه ... شدم مثل یه دیونه ای كه  فكر می كنه همه این قضایا تازه اتفاق افتاده و همش منتظره تا یه جواب محكم برای این نامردی پیدا كنه ...  اونقدر این ماجراها برای من تازه و جدید شده توی این دو روز كه می خوام گوشی رو بردارم و به مصطفی فحش بدم .... اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

این روزا بیشتر از قبل احساس تنهایی می كنم ...

حوصله صحبت كردن با كسی رو ندارم ...

اونقدر تو خودمم كه این انزوا اجازه نمیده یكم به خودم  و آیندم فكر كنم همش دارم به اون گذشته لعنتی فكر می كنم ... 

یكم كلاسامم به خاطر كرونا تق و لق شده ... سخته واقعا...

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

كلاسای زبان المانی خیلی داره سخت میشه و اصلا وقت خوندن ندارم ... این روزا خیلی خسته ام ... استاده منو یه ترم بالاتر نشونده میگه تواناییت بالاست میتونی ... الان رفتم سر كلاس اصلا نمیفهمم بچه ها چی میگن هر چی به استاده میگم نمیتونم نمی فهمه میگه چرا تو می تونی ... الكی شهریه دادم نمیتونم شهریه رو پس بگیرم و ترم پایین ترم معلوم نیست كی تشكیل بشه كه من برم بشینم سركلاسشون ...

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07

از چیزی كه میترسیدم سرم اومد مادر و پدرمم مبتلا شدن و حالشون خوب نیست ... وضعیت بیماراستانا افتضاحه ... تجهیزات پزشكی كمه ... دیگه طوری شده كه ماسك و باید بریم با التماس از پرستارا بگیریم و بگیم فلانی اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 66 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 8:38

لعنت به این چینیای کثیف و جوونور خوار ...

امروز خاله قشنگم و مهربونم رخت سفر بست و از پیش ما برای همیشه رفت ... خاله دکتر و مهربونم ... لعنت به این ویروس ... تو تنهایی و بدون حضور اطرافیان دفن شد ... حتی نتونستیم ببینیمش ... لعنت ...

چرا خدا جون این سه تا خواهر باید این ویروسو بگیرن مامانم و دو تا خاله هام ... خدایا خودت حفظشون کن ...

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 70 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 8:38

یه قربانی دیگه ... هر روز باید بگیم لعنت به چینیا بجای لعنت به شمر و یزید اینم باید به ذکر یکی از روزای هفته اضافه کنن ...

اینبار پسرعمه من یه قربانی بود ... الان عمه من تو یه شهر دیگه واقعا تک و تنها س ... یاد خاطره هایی که زمان بچگیم با پسر عمه م داشتم بخیر ... تک تک خاطرات مثل یه فیلم برام مرور شد ... الهی که جات تو بهشت زیبای خدا باشه

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 56 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 8:38